صفحات

Friday, July 17, 2009

قشنگ ولی متاثر کننده!

جایی این متن رو خوندم خیلی قشنگ و در عین حال متاثر کننده!
ياد دارم در غروب سرد سرد مي گذشت از كوچه ي ما دوره گرد،داد مي زد:كهنه قالي مي خرم دسته دوم جنس عالي مي خرم،كاسه و ظرف سفالي مي خرم گر نداري كوزه خالي مي خرم اشك در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهي كشيد بغضش شكست اول ماه است و نان در سفره نيست اي خدا شكرت ولي اين زندگيست؟ بوي نان تازه هوشش برده بود اتفاقاً مادرم هم روزه بود خواهرم بي روسري بيرون دويد گفت:آقا سفره خالي مي خريد؟

Wednesday, July 15, 2009

جهت ات را عوض کن!

موش گفت: "افسوس! دنیا هر روز کوچکتر می شود. در آغاز به قدری بزرگ بود که می ترسیدم؛ دویدم و دویدم و سرانجام وقتی دیوارهایی را در دوردست، در راست و چپ، دیدم شاد شدم. ولی این دیوارهای بلند به چنان سرعتی تنگ شده اند که من به همین زودی در اتاق آخر هستم و آنجا در گوشه تله ای قرار دارد که من باید تویش بدوم." گربه گفت: "فقط لازم است که جهت خودت را عوض کنی" و موش را بلعید.
*نوشته ای از فرانتس کافکا

خود قضاوت کنید!


Tuesday, July 14, 2009

مرجعیت ما مگه ساده است؟

گناه من این بود آنچه را درک می کردم و می دانستم شعار های دروغی است و کارهای غلطی است برای اینکه قداست جمهوری اسلامی و قداست امام و روحانیت باقی بماند اینها را می گفتم و به مرحوم امام می نوشتم بلکه از آن جلوگیری شود ، ولی متاسفانه آقایان این حرفهای دلسوزانه را زور دیگری تفسیر می کردند ، من بنا را بر این گذاشته بودم که جمهوری اسلامی ات ، صداقت و رفاقت در کار است ، نه اینکه اغراض و اهداف و دستهای دیگری در کار است ، حالا می خواهند اسمش را سادگی بگذارند ، بگذارند
*گزیده ای از کتاب خاطرات آیت ا... منتظری

Monday, July 13, 2009

کاش همه اینطور بودند



دیروز در خیابان تصادفا جمال رحمتی را دیدم. گوشه ای ایستادیم و مشغول حرف زدن شدیم. جمال رحمتی از کاریکاتوریست های به نام ایران است. آثار او را می توان تقریبا هر چند روز یک بار در اعتماد ملی دید. ماشین اش خراب شده بود و منتظر برادرش. می گفت دیگر به سیم آخر زده ایم ، برایمان مهم نیست که چه می کنند و چه خواهند کرد. حرف زدن ما توسط به تصویر کشیدن ماست.

کاش همه مثل او فکر می کردند و برایشان پول ، مال ، منال و دنیا مهم نبود و مثل موش در سوراخ قایم نمی شدند.



* آخرین کاریکاتور او در اعتماد ملی

Saturday, July 11, 2009

پس رای خودم چه شد؟

در زمان رضاخان انتخابات مجلس برگزار شد و پس از شمارش آرا سیدحسن مدرس به بهارستان رفت و دید که بدون هیچ رای‌یی در انتخابات از مجلس بازمانده است: «فریاد برآورد نامسلمان‌ها پس آن رای‌یی که خودم به خودم دادم چه شد؟»

Tuesday, July 7, 2009

فیلمی که آماده می شود...



چند وقتی است به آهستگی مشغول تدوین فیلمی به نام پلاک 10 هستم. کارگردانی کار به عهده خودم است. پلاک 10 ، فیلمی مستند درباره ترور شخصیتی زنجانی است به نام آیت ا... عزالدین زنجانی ، یکی از مراجع شناخته نشده شیعه. سید عزالدین زنجانی در سال های اوایل انقلاب به دست برخی افراد جوان و نا بالغ مورد ترور قرار گرفته است. زنجانی امام جمعه وقت آن زمان در رژیم قبل بود که پس از شکل گرفتن انقلاب بین او و یکی دیگر از علمای زنجان تفرقه ایجاد شد. افرادی که هوادار زنجانی بودند ، همیشه خدا با طرفداران سید هاشم موسوی دیگر قطب مذهبی فیلم درگیری داشتند. مصاحبه هایم را از افرادی مثل: غلامرضا جعفری (تلفنی) ، احد رضایی ، بیوک ملایی ، سید حسین مرتضوی ، ابوالفضل شکوری ، مصطفی ناصری شروع کردم و الحق و الانصاف که همه آنها همکاری های لازم را کردند ولی خب کمی محافظه کارانه که فقط در بین آن جمع احد رضایی لب به سخنانی گشود که قطعا برای من و نسل من بسیار جالب است. این فیلم حدود دو سال است که در میز تدوین قرار دارد ، مدت زیادی است اما دلیلش این است که دیگر آقایان ، به دلیل سیاسی بودن قضیه حاضر به همکاری نیستند. چند باری از طرف برخی از ادارات امنیتی هشداری گرفتم مبنی بر اینکه ، سوژه فیلمم را عوض کنم ویا فیلم را متوقف سازم اما خب...! چندی باری سراغ سید محمد حسینی زنجانی (پسر عزالدین الزنجانی) را برای مصاحبه گرفتم که ایشان نیز ادعایی مبنی بر اینکه از طرف ادارات امنیتی به بنده اجازه مصاحبه نداده اند را مطرح کردند. به هر حال من کار خودم را می کنم و امید دارم تا فیلم پخته تر از آنچه که مد نظرم هست آماده شود. انشا الله که همین طور هم شود...

Sunday, July 5, 2009

حکمت علی (ع)



حضرت علی (ع) :
الولايات مضامير الرجال (نهج البلاغه / ح 441)
حكومت ميدان آزمايش افراد است.

شاید مناسبتی با این روزها داشته باشد! نه؟

Wednesday, July 1, 2009

حال ما خوب است! اما تو باور كن!


میر حسین موسوی اما داغدار است. داغدار بودن من و شما با داغدار بودن یک آدم سیاسی متعهد فرق دارد. او داغدار من و شماست! شاید داغدار هفتاد میلیون جمعیتی که دولت نهم و دهم آنها را بلا نسبت کمثل الگوسپند فرض کرده است. در کنار داغدار بودنش ، باید بدانی تنهاست. سیاستمداری که سیاست قد او را خم کرده و زبان او را کوتاه گرچه می دانیم ما و شما خدایی داریم و یاری خدا نزدیک است. هجمه تلخ رسانه های دولتی ، نشریات ، فیلم ها ، موسیقی ها و تمام سخنرانی های کذایی دولتمردان ! او را نشانه رفته است. مهندس زیاد نگران نباش ، تنها کسی نیستی که مورد کم لطفی قرار گرفته ای. هیتلر هم تنها دیکتاتور نبود. نگران حالت هستیم. اما حال ما خوب است ! تو باور کن!