صفحات

Thursday, December 24, 2009

روح بزرگ ...

عقربه های ساعت حوالی 8 شب را می چرخید که تلفن همراه زنگ خورد. 20 دقیقه ای صحبت ها طول کشید. 3 روزی می شد که فارغ از مسائل روزگار بودم . آن 20 دقیقه مکالمه نیز زمانی انجام گرفت که در ایران نبودم و از هیچ مسئله ای خبر نداشتم. وقتی بواسطه ی آن صحبت ها، خبر درگذشت آیت ا... منتظری را شنیدم ، حسی عجیب و غریب پیدا کردم ، نه خوشحال بودم و نه ناراحت ، نه در حالت تعمق و نه در حال تفکر! حسی که شاید بیشتر به منگی و مستی شبیه بود. چهل و چند روزی می شود که دیگر با سیاست ، اجتماع و ... کاری ندارم و سعی میکنم بیشتر به روح و روان ام برسم، تا اینکه فکرم را درگیر مسائلی ولو، ناچیز بکنم. آن شب در هتل ، وقتی کانال bbc را می دیدم ، مصاحبه ای دل نشین، از منتظری ِ بزرگ پخش می شد که عماد الدین باقی آن را ترتیب داده بود. فضا ، کاملا ً صمیمانه و در عین حال آماتوری بود که خود ِ این نکته ، برای هر بیننده ای ، متانت و ساده زیستی واقعی یک مرجع را پر رنگ تر و جذاب تر کرده بود. منتظری مرجع تقلید خیلی ها بود. روح بزرگ اش بود که او را در تاریخ محبوب کرده است. حالا او آزاد و رها می پرد و از چنگ کسانی که تیشه به ریشه اش می زدند، برای همیشه آزاد است. دیگر حصری در کار نیست، گرچه هنوز هستند بسیاری که از جسم ِ بی جان اش رعشه بر تنشان می افتد... .

***

دیروز زنجان ، شاهد مراسمی بود که جمعی از روحانیون ، علما و مردمی کاملا عادی، برای گرامی داشتن یاد و خاطره ی یک بزرگوار ترتیب داده بودند. اما 2 شب قبل، اعلامیه های مراسم را در سطح شهر کوچک زنجان ، کسانی با عشق ، اعتقاد و از سر ِ دلسوزی بر سینه ی دیوار می چسباندند. صبح روز مراسم اما ، خبری حتی از تکه های اعلامیه ها در شهر نبود! به نظر می رسد ، آنانی که رعشه بر تن ِ ضعیفشان افتاده و هنوز از نام و نشان منتظری مرعوب هستند، چنان اعلامیه ها را نابود کردند که گویی شهر زنجان خبری از درگذشت یک مرجع دینی ندارد و در بی خبری به سر می برد. دیروز ساعت 2 و 45 دقیقه یعنی کمتر از 15 دقیقه به شروع مراسم ، درب های مسجد جامع زنجان را بسته بودند و مانع از برگزاری می شدند. انگار طرف حساب شان مردمی کافر است و مسجد بت خانه! البته اگر پایش بیافتد ، نابود کردن مسجد و مردم ، برای فراهم آوردن اسباب ریاست و حکومت، برایشان امری است پیش پا افتاده ... .

Sunday, October 18, 2009

کروبی ، موسوی و زیرکی های سیاسی شان!

مهدی کروبی را چه قبل و چه بعد از انتخابات های 84 و 84 کمتر کسی قبول داشت و عقاید سیاسی اش برای مردم آشنا نبود. اما اکنون حامیان او تنها مردمی هستند که او را واقعا از صمیم قلب قبول داشته و به هر قیمتی از اعتقاد ِ سیاسی شان نسبت به او پا پس نمی کشند. حامیان کروبی را اکثرا طیف های خاصی از دانشجویان تشکیل داده و آنها را می توان اگرچه در اقلیت ولی افرادی روشن فکر به معنای واقعی خواند که این بار فقط برای اندیشه ی سیاسی شان پای صندوق ها آمده بودند نه برای پول ، سهام ، مسکن و ... . مهدی کروبی ، بعد از حوادث انتخابات اخیر یا به قول او فتنه های اخیر ، باطن ِ سیاسی خود را به یک جامعه نشان داد.سالهای درازی بود که مردم نه تنها از روحانیت و هدایت اش، کم کم منحرف می شدند بلکه به سخره گرفتن مسلک روحانی بودن، نقل و نبات محافل شبانه شان شده بود، که بینش خاتمی بعد از خرداد 76 و روشن گری برخی مسائل توسط کروبی ، جایگاه روحانیت را در بین مردم رفیع تر ساخت. اما کروبی در وضع فعلی ، شجاعتی خاص پیدا کرده است ، البته منهای برخی مراجع معروف که به مراتب وجودشان در خیلی از اوقات ناجی ِ مردم بوده است. به نظرم شجاعت شیخ ِ ما از همان حقه ها و عوام فریبی های دولت نهم که با برپا کردن ِ مناظره ها و به چالش کشیدن انتخابات در رسانه های جمعی نشئت گرفته است. گرچه دولت ا.ن به هیچ عنوان تا به اینجای قضیه را نخوانده بود و ملت را سفیه خوانده بود! مهدی کروبی از این فرصت استفاده ای به موقع کرده و نظراتش را در عناوینی مثل نامه های محرمانه ، گفتگو ها و ... مطرح کرد. تا چند سال پیش حامیان کنونی کروبی نه تنها وی را نمی شناختند بلکه در مخیله ی آنها فرض ِ محال بود اگر خود را در صف ِ حامیان او می دیدند! نکته بعدی که به ذهن می رسد و باعث ایجاد مبادلات ِ سنگین سیاسی در ذهن شده ، این که نام میرحسین موسوی از زبان ها کمتر و نشان اش کمرنگ تر شده است؟ به نظر می رسد موسوی نیز ، راه اصولگرایان را، البته از نوع ِ معقول و مشروع اش ، پسندیده و سیاسی کاری در خفا را به آشکار کردن ایده هایش برای جلوگیری از تخریب های حکومتی ترجیح داده است. کاری که به نظر برخی، سالها خاتمی و دولت اش نکرده و به همین دلیل مورد نقد بعضی از ارباب مطبوعات و سران اصلاحات بوده است. به نظر می رسد دلیل پیروزی قاطع ِ ! اصولگرایان ، همین پنهان کاری ها، البته از نوع غیراخلاقی بوده است! باید انصاف داشت که میر حسین موسوی اکنون بهترین طریق را برای ستاندن حقوق مردم و خود در پیش گرفته است.

***

پاسخ مهدی کروبی به اظهارات نوری همدانی ، دلالت بر شجاعتی دارد که تا سال ها پیش تقریبا کمتر کسی جرات ِ پاسخ دادن به مراجع عظام ! را داشت. کروبی در آن نامه بهترین نکات را به نوری یادآور می شود ، که احتمالا ً تمام راه ها برای گرفتن ِ اشکالات قانونی توسط حکومت، بسته شده است! گرچه حکومت و دولت قانون گریز ، برایش شیخ و سید ، جوان و پیر و ... فرقی نمی کند و مهم ترین اصل برایش دوام آوردن به هر قیمتی است. همانطور که امروزه خشونت ِ دولتی کشور را فرا گرفته و بسیاری از همنوعان ما در زندان ها، مورد تعدی و جنایت قرار گرفته اند و شکنجه های فیزیکی و روحی وارد شده بر آن ها همه را به خشم و تحیر و دنیا را به واکنش واداشته است. وقتی این امور ِ غیرانسانی برای ِ یک دولت و حکومت ناچیز نباشد ، قطعا ً انتظار محاکمه و صدور احکامی مثل حبس ابد و اعدام برای کروبی و امثالهم نیز دور از ذهن نیست!

Friday, October 16, 2009

این هم تصاویری از فرهنگ ما ...




خب این ها هم نوعی هنر نمایی است از آنجایی که هنر نزد ایرانیان است و بس...

Wednesday, October 14, 2009

تصویری از مردانی که بی نظیر بودند...

عکس بالا ، روایتی است از دوران طلایی ِ مردانی بزرگ که حالا فقط شاید تنی از آنها در حیات باشند. این تصویر مربوط به سال 1358 است و مجلس خبرگان قانون اساسی است. عکس اما عکسی است نادیده از دوه ای که ایران را بزرگترین شخصیتها و محبوبترین افراد اداره می کردند. حالا بیات زنجانی (همشهری ِ من) آیت الله شده و به نوعی شاید شجاعتی خاص پیدا کرده باشد. بنی صدر که حالا در فرانسه با عصایش مشغول پیاده روی است و از دور ناظرو منتقد شده است. بهشتی ، باهنر و طالقانی حالا دیگر راحت تر هستند. بزرگانی که تاریخ ایران کمتر نظیری مثل آنها به خود دیده است. چه بسا که احتمال منزوی شدن آنها و محصور نمودنشان توسط دولتمردان کنونی دور از ذهن نبود. حیف که امثال بهشتی ها تنها سرمایه خود ، عمرشان را به پای نهالی به نام انقلاب گذاشتند. حالا اما آن نهال درختی شده که فرزند بهشتی و امثال آن را می بلعد! چه نامرد شده است این زمانه... .
***
از چپ به راست: آیت الله بیات زنجانی - مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی- ناشناس - شهید دکتر محمدجواد باهنر - بنی صدر - دکتر عباس شیبانی - شهید آیت الله دکتر سیدمحمد بهشتی (به نقل از نو اندیش)
***
آپدیت دوم: مخاطبی نظر گذاشته بود که بنی صدر اکنون در فرانسه است ، نوشته اصلاح شد. نکته ثانی این که آن خواننده ی محترم به کودتای ِ! سال 60 اشاره کرده بود مبنی بر این که بنی صدر از آن زمان تا کنون مشغول مبارزه علیه جمهوری اسلامی است. بنی صدر اگر مرد بود با عشوه های زنانه از مملکت اش خارج نمی شد و مانند سایرین پای اعتقادش می ایستاد. باید اشاره کنم که خیلی ها را دیده ایم که از دور دست ها مشغول مبارزاتی هستند که انتهای آن فقط شب نشینی هایی است که در خانه ای گرم و نرم همراه با استیک و مقداری شامپاین!. امثال این مبارزین را زیاد دیده ایم: شعبان بی مخ! صور اسرافیل ، فرح پهلوی و همان ولیعهد معروف. مبارزه ی واقعی را اما امثال منتظری با تحمل سالها محصور بودن ، صانعی با تحمل هزاران زخم زبان ، موسوی با تحمل بی عدالتی ، کروبی با تحمل تحقیر، انجام می دهند. نوشته ی بالا اصلاح شد ، اما عقیده ی من نه !

Thursday, October 8, 2009

ما باید خون گریه کنیم، نه شما

خبری دیدم بس جالب از منظر ِ طنز ِ سیاسی ، اما بسی تاسف بار، بخاطر ِ کوته فکری (بعضی از) ایرانی ها. اگر متن و گفته های این خبر کذایی ، صحت داشته باشد ، باید گوشه ای نشست و به حال ِ بلوغ سیاسی برخی از افراد زار زد. به نظر شما شستشوی مغزی در عنفوان جوانی، تا چه حدی باعث تشکیل فرهنگ و ساختار فکری ِ مسموم می شود؟ اگرچه کم نیستند چنان افرادی، کافی است کمی به دور و برمان نگاه کنیم. خبری را که در ذیل خواهید خواند عینا و بدون دخل و تصرفی نقل می شود ، نکته جالب این که ادبیات ِ خبر پیشتر شبیه انشای یک خبرنگار ِ کودک یا گزارشگری کاملاً آماتور است. البته به دنبال نسخه ی اصلی ِ این خبر برای نقل از یک منبع موثق هستم. این خبر ، صحبتهای یک سردار نظامی ـ سپاهی است به نام سعید قاسمی که این مطالب توسط او در دانشگاه امام صادق (ع) بیان شده است. سردار قاسمی مسئول قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء سپاه است. نکته ی جالب توجه بعدی این است که سردار احتمالاً بیشتر قصد دارد یک جنبش را تحقیر کند تا محکوم. خب ، نظامی باشی و دشمن را کوچک نشماری؟ گرچه این امر فقط برای دلگرمی و روحیه دادن به بسیجیان مخلص است تا نظر شخصی. بیایید بی طرفانه قضاوت کنیم ، در این چند ماه هر آدمی ابهت جنبش را دیده و کتمان آن ، عملی است که شاید ناطق مطلب دچار خودشیفتگی است. به هر حال " عاقلان دانند" ...
***

به گزارش سلام اين سردار دفاع مقدس كه در جمع بسيجيان دانشگاه امام صادق سخن مي گفت با انتقاد از فضاي فرهنگي كشور گفت:آدم وقتي برنامه‌هاي راديو جوان را گوش مي دهد،‌غسل واجب مي شود و اگر از شنيدن آنها طوري‌اش نشود ، مريض است.وي ادامه داد:وقتي زن در اتومبيل به همسرش مي گويد كه راديو را خاموش كن ، شوهر مي گويد به خدا اين راديو جمهوري اسلامي است و نماينده ولي فقيه بالاي سر آن است.در برنامه ها براي جانبازان وقت زيادي ندارند، اما بلافاصله "قلي" آماده است كه ساز خود را بنوازد .

اين فرمانده سپاه هواداران جنبش سبز در راهپیمایی روز قدس تهران را 2 میلیون نفر اعلام کرد اما با اشاره به شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" گفت: " 2 میلیون نفر در این تظاهرات شرکت کردند؛ بالاخره ساواکی‌ها،‌اعضای سازمان مجاهدین خلق و... به همراه خانواده‌هایشان هم در این کشور زندگی می‌کنند و بخشی از جامعه را شامل می‌شوند!" قاسمی علت اعتراضات خیابانی را وجود "کتب علوم سیاسی و اساتید مسموم دانشگاه‌ها"عنوان کرد و خواستار حضور خود و سایر نظامیان در دانشگاهها شد و گفت:" اگر نظام این اشكال را بپذیرد و ما بتوانیم به دانشگاه بیاییم، این‌ها را توضیح خواهیم داد .

وي همچنین از دانشگاه به عنوان"مرکزفساد" نامبرد و گفت:"باید مرکز فساد را خشکاند و مگر دیوانه‌ایم که کف خیابان بیاییم و با چوب و چماق برخورد کنیم كه البته در موقع لازم و هنگام خطر امنیت کشور آن کار را هم می‌کنیم

وی خطاب به اعضای بسیج دانشجویی گفت:"اعتراضات كساني كه در مناطق بالاي پارك‌وي مي‌نشينند، چندان مهم نيست، ولي اگر روزی دیدیم که اهالی شوش و... هم پشت سر ما نبودند باید فرار کنیم." این فرمانده سپاه پاسداران که خود را"سردارفرهنگی" می نامد همچنین خواستار سرکوب مردم و اعتراضات مردمی شد و گفت:"اگر کسی کف خیابان‌ها بیاید نظام موظف است که با او برخورد کند که البته امیدواریم اینگونه نشود، ولی افرادی که در خیابان‌ها آمدند باید بفهمند که مسموم شدند و این قضایای اخیر داستان یک براندازی بود که قلب ولایت فقیه را نشانه گرفته بودند."وی با اشاره به حمایت های خانواده شهدا از اصلاح طلبان گفت: وقتی فرزند همت این حرف‌ها را می‌زند باید شبها خون گریه کنم، البته من مقصرم، ولی وقتی که در دانشگاه‌ها آنها را چیزخورشان می‌کنند چه می‌توانم بکنم؟!"

وی با بیان این که فرزندان خانواده های شهدا ، از جمله فرزندان و خانواده شهدایی چون همت و باکری تحت تاثیر استادان سکولار دانشگاهی، به حمایت از میرحسین موسوی پرداخته و در مقابل آیت الله خامنه ای قرار گرفته اند گفت: "در کجای دنیا اینگونه است که استاد سکولار در کلاس درس دانشگاه حضور یابد و در نتیجه ی آن، حتی فرزند شهید هم در مقابل آقا قرار گیرد؟!"
***
آپدیت دوم: نسخه اصلی خبر ، نواندیش

Monday, October 5, 2009

هر روز اخبار سیاه ...

با این کار نسبتا وقیح و بودار، روح و روان یک قاضی، دیگر کاملا ً شاد شد. قاضی خان ، شاد باش که دیگر وارثان ِ به حق ات! ، راه ِ تو را خواهند رفت و با کار ِ اخیری که انجام دادند، به شما و پیشگاه تان ادای احترامی تمام قامت کردند. در کنار مردم ، کم نیست از شرق ها ، هم میهن ها ، اعتماد ملی ها ، جراید و سایت هایی که شما و هم کیشان ِ تان، تاب و توان دیدن اعتقادات حق و شیرین شان را ندارید. هنوز آخر دنیا نرسیده است و آزاده ها خدایی برای خود دارند. امید هنوز زنده است برای بیان آزادی ... .
***
بالای دار هرگز!

شاید این مکان هم برای بعضی آشنا باشد! مکانی امن! و مقدس به نام بازداشتگاه. نقلی و جمع و جور. جایی برای تعلیم و تربیت کسانی که شاید، بی اجازه برای احقاق حقوق شان، خس و خاشاک بازی در آورده بودند. زندانی که ، زندانی هایش به قول قاضی ِ مطلب بالایمان ، فقط از اجباری بودن ورزش گلایه دارند ، که آن هم با عنایت مسئولین حذف خواهد شد! اینجا ، مکانی است ، که به واسطه ی نقل قول ها شنیده ام ، برای زندانی ها البته با رعایت کامل حرمت انسانی و به صورت بشر دوستانه ، آب را بر کف ِ کانتیر ریخته و حکما زندانی شنیده ی ما نیز، برای نجات خود از درد تشنگی ، مجبور به چشیدن و لیسیدن آن است ... . الله اعلم. اما این را بنده ها نیز اعلم هستند که سخت است وقتی بی جهت پشت مبیله های فلزی ِ سردی باشی که برایت آیینه دق است ... . بی گناه تا پای دار می رود ، اما بالای دار هرگز/,


***
اینترنت به شدت نیاز به پالایش دارد
تا بوده است، مرتجعین وجود داشته اند. شاید یک دلیل وجودشان، خودمان باشیم. تیتر فوق ، بیانی است من باب ِ آزادی اندیشه به معنای کلمه واقعی ، البته کار ِ ایرانی جماعت همیشه بالعکس است! نمی دانم چرا هر طرف که می روم متن هایم به مبحث آزادی ختم می شود؟ مگر چیست، این آزادی که باید به خاطرش کشته شوی ، از جان و مال و ناموس هم بگذری اما آخرش هم ... . اینترنت را که پالایش کنند، ممکن است من ، امثالم و شاید برخی از دوستان، از تیغ پالایش آنها در امان نباشیم. خب این هم یک نوع از آزادی است دیگر ، آزادی ِ اجباری! امیدوارم به تیغ اش گیر نکنیم. چون تنها دل خوشی مان همین خانه ی سوت و کور است.

***

اما جمله ی مفهومی بالا را، مالک حقوقی ِ! مخابرات فرموده است. اما دریغ از اینکه ، مالکین نگون بخت از کجا باید بفهمند که مکالمه هایشان ، شنود می شود یا نه؟ از کجا بدانند شما سپاهی هستید یا نه؟ پیامکی هم اینچنین امروز آمده بود اما شرمنده بودم از ارسال آن به دوستان: " همراه اول: هيچكس تنها نيست، هميشه يك نفر به صحبتهاي شما گوش فرا ميدهد! همراه اول شما، سپاه"
اما توصیه ای به مخاطبان احتمالی: احتیاط شرط عقل است ... محتاطیم ، پس هستیم ... .

***




این تیتر نازیبا هم آخرین خبر منفی امروز است که خواندم. کوروش ، خشایار و دیگر پادشاهان، اینک نه تنها به خاطر مسئل بشر دوستانه ی این نظام بلکه تقریبا به خاطر ِ همه اوضاع ِ کنونی ، تن ِ شریفشان در گور می لرزد وقتی که ایران ِ با ابهت و بی نظیرشان را در انتهای جدول عرصه های بین المللی نظاره می کنند. واقعا ً کجا رفت آن همه ابهتی که ایران و ایرانی در کل ِ فرنگ و جای جای ِ دنیا داشت؟ کجاست آن احترام و عزتی که عرب و فرنگ تا همین نزدیکی ها روا می داشتند و ایرانی را بتی برای خود می دانستند؟ کاش اما مشکل ، همین فراموش شدن ِ تمدن غنی مان بود... وقتی هر روز اخبار منفی و پر درد را در صفحات وب و روزنامه های مختلف می بینم ، احساس تنهایی می کنم. تنها خاصیت این خبر ها ، آنجاست که در زمان تنهایی ، یاد خدایی می افتم که از رگ گردن نزدیک تر است. امید زنده می شود و من امیدوار اما بلاواسطه نه! بلکه به لطف تکیه گاهی مثل "عادل".

Tuesday, September 22, 2009

قدیمی ولی زیبا ...


آهنگی هست که تقریبا آن را هر چند روز از روی اجبار! باید گوش کنم. کامپیوترم در منزل ، در دفترم ، تو mp3 و تو ماشینم... . هرجا که اثری از من باشد ، آن آهنگم همان جا یا وجود دارد ، یا در حال پخش است. آهنگ ِ معنا دار ِ Shape of My Heart (شکل قلب من) اثری که گوردن متیو سونر یا همان استینگ ِ 60 ساله به واسطه ی اشعار ِ معنادار و صدای عاشق اش آن را ماندگار کرد. اگر دقت کرده و خاطرتان باشد ، سامان مقدم در فیلم "پارتی" از آهنگ Desert (صحرا) استینگ استفاده کرده است. استینگ بعد از حوادث تلخ انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران ، خواستار آزادی کیان تاجبخش شد. گوردون متیو سونر ترانه ی "شکل قلب من" را در سال 93 ساخت و یک سال بعد لوک بسون کارگردان فیلم لئون یا حرفه ای، این ترانه ی معناگرا را به انتهای فیلم اش اضافه کرد. شعر ترانه ، روایت یک قمارباز حرفه ای است که برای بردن، بازی نمی کند بلکه در جستجوی یک قانون منطقی و حتی الهی در بازی مبتنی بر شانس هست. قماربازی که شعر ِ این ترانه روایت می کند ، انسانی است که توانایی بروز احساساتش را به دلیل ترس از لو رفتن و رو شدن دستش، ندارد. در حقیقت او حتی سعی و تلاشی هم برای انجام دادن این کار ندارد. شعر این فوق العاده ترانه را برای لذت بردن برخی از مخاطبین احتمالی که ، شاید تمایلی به گوش دادن آهنگش نداشته باشند را در زیر می آورم. هرچند طولانی است ، اما باور بفرمایید که با خواندنش می توان معنی هنر را فهمید.

He deals the cards as a meditation
او با تفكر كارتهايش را بازي مي‌كند
And those he plays never suspect
در كارت‌هاي بازي او شك وجود ندارد
He doesnt play for the money he wins
او براي بردن پول بازي نمي‌كند
He doesnt play for the respect
او براي جلب احترام بازي نمي‌كند
He deals the cards to find the answer
او براي رسيدن به يك جواب كارتها را بازي مي‌كند
The sacred geometry of chance
محاسبة مقدس احتمالات
The hidden law of probable outcome
قانون پنهاني از نتيجه احتمالي
The numbers lead a dance
اعداد رقصي را در پي دارند
***
I know that the spades are the swords of a soldier
مي‌دانم كه پيك شمشير سرباز است
I know that the clubs are weapons of war
مي‌دانم كه خاج سلاح جنگ است
I know that diamonds mean money for this art
مي‌دانم كه خشت به معني پول براي اين هنر است
But thats not the shape of my heart
اما هيچ كدام شكل قلب من نيست
***
He may play the jack of diamonds
ممكن است سرباز خشت بازي كند
He may lay the queen of spades
شايد بي بي پيك بازي كند
He may conceal a king in his hand
شايد شاهي را در دستش پنهان كند
While the memory of it fades
تا زماني كه از خاطرها برود
***
And if I told you that I loved you
اگر بگويم كه عاشقت بوده‌ام
Youd maybe think theres something wrong
شايد فكر كني يك چيزي درست در نمي‌آيد
Im not a man of too many faces
من مردي با چهره‌هاي گوناگون نيستم
The mask I wear is one
نقاب من فقط يكي است
Those who speak know nothing
كسايي كه حرف مي زنند چيزي نمي‌دانند
And find out to their cost
و خودت ارزش آنها را خواهي فهميد
Like those who curse their luck in too many places
مانند كساني كه براي شانس آنها نفريني را در چندين محل قرار داده‌اند
And those who smile are lost
و كساني كه مي خندند گم شده‌اند

لینک دانلود ترانه ی شکل قلب من ، اثر ماندگار گوردون متیو سونر یا همان استینگ خودمان! از دست ندهید

Wednesday, September 16, 2009

اینان از رفتگان شب عاشورایند!


در وبلاگ خدا بیامرز قبلی ام که با عنایت برخی از مخاطبان متحجر و همچنین مسئولین تیغ به دست که خانه مجازی و تمام دلبستگی ام را فیلتر کردند، مطلبی کوتاه نوشتم راجع به یک فرد " از خدا بی خبر دو آتشه". برخی از دوستان نیز نوشته بودند که بها دادن یک پست به چنین آدمهایی بی ارزش است و وقت تلف کردن نتیجه اش می شود. به نظرم اصولا بایستی مسائل را ریشه ای تحلیل کرد. تا موضع را از همان اول کار به مخاطب احتمالی بفهمانی. چه زیبا نوشته بود دکتر ، دیانت را پایمال می کنند و باعث منزجر شدن مردم از دین می شوند. مداحی در استان تهران وجود دارد که تقریبا تمامی مردم این کشور با او آشنا هستند. مداحی نه اینبار از جنس مردم ، بلکه از جنس حکومتی اش. خب ، در قدیم الایام هر که روزه سید الشهدا می خوانده ، از روی خلوص نیت و فی سبیل لله بوده است. منصور ارضی را می توان تنها مداح بی ادب ، در عرصه مقدس مداحی شناخت. ذکر کردم که بیایید ریشه ای مسائل را ببینیم! بیایید دیده گان را گشوده و نظاره کنیم که آیا مداحی بی ریشه ، ارزش پر کردن صفحات روزنامه را دارد؟ حتی اگر آن نوشته نقد باشد. مخالف اطلاع رسانی نیشتم اما ، گوش شیطان کر ، تقریبا عوام جامعه نیز پله های صعود رشد و بلوغ سیاسی را گرچه به آهستگی ، اما طی می کنند. سخنان قبل از شروع مراسم همیشگی منصور ارضی و به باد انتقاد گرفتن اصلاح طلبان ، امری است عادی از سوی یک جیره ، مواجب بگیر حکومتی. چه بسا اگر که ما به جای آن شخص بودیم ، از نقد اربابان و مرشدان خود می پرهیزیدیم فقط برای گرفتن خلعتی بیشتر! کسی که در جمعی از مسلمانان ، دهان اش را باز کرده و برادران دینی اش را به عنوان انتقاد ، از سر تا پا شسته و غیبت آنان را می کند ، قطعا باید آن را در موتورخانه دوزخ ملاقات کرد. کسی که از آزادی و آزادگی اباعبدالله می خواند ، واقعا چگونه می تواند قصاص قبل از جنایت انجام دهد؟ اگر چه احتمال می رود ، مسلمانان حاضر در مسجد نیز از مریدان اش هستند. چنین افکار و اعتقادات زننده ای برایمان عادی شده است. امیدوارم برای مردم هم هم اینگونه باشد.
اصولا مداحان باید مردم را بگریانند و آنها را با رسالت ائمه و انبیا آشنا کنند ، اما گویی آن بی ریشه، بیش تر، هادی مردم به حجتیه و دعوت کننده سینه زنان برای پیوستن به جمع اصولگرایان است. به نظر می رسد که مداحان به جای گریاندن مردم ، با رفتارهای عمو فیروز وار ، موجبات خوشحالی و خندیدن حضار را فراهم می کنند. دوست دارم چندی از فرمایشات گوهر بار منصور ارضی و اظهار نظرهای مضحک آن را در ذیل این سطور قرار دهم تا مخاطبی احتمالی را خرسند و موجب شادی دل مومنی در این هیاهوی زشت سیاسی که باعث پنهان شدن حقیقت است ، باشم. +++ دعا برای دریافت خبر مرگ بزرگان اصلاح طلب ! نواندیش : مداح معروف تهرانی در مداحی بعدازظهر روز گذشته خود در یکی از حسینیه های تهران دعا کرد تا خبر مرگ سه تن از بزرگان اصلاح طلب و یکی از شخصیت های موثر نظام را دریافت کند.براساس خبر دریافتی نواندیش او دعا کرد تا هر چه زودتر خبر مرگ میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و سیدمحمد خاتمی و یکی دیگر از شخصیت ها را دریافت کند. +++ خط دهنده اصلي آشوب ها موسوي خوييني هاست! به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا، منصور ارضي، با اشاره به گزارش هيئت سه نفره قوه قضاييه در خصوص پيگيري ادعاهاي کروبي ،گفت: اين فرد که با ادعاهاي بي اساس خود آبروي نظام را به بازي گرفت، بايد محاکمه شود و به جرم افترا حد شلاق بر او جاري شود تا ديگر کسي جرات نکند اينطور حيثيت نظام را به بازي بگيرد. منصور ارضي" با تاکيد بر لزوم شناخت عوامل فتنه، خط دهنده اصلي آشوب هاي پس از انتخابات را موسوي خوييني ها دانست و گفت: پرونده همه اينها موجود است. +++ یکی از مداحان تهران به کروبی و موسوی حمله کرد! به گزارش رسیده منصور ارضی دوشنبه شب در مراسم ویژه سنواتی ماه رمضان در مسجد ارک گفت:هر سحر موسوی و کروبی لعنت‌الله علیهما را لعنت کنید.وی با تاکید بر اینکه فتنه هنوز نخوابیده. افزود: سحرها بگویید یا منتقم. و این دو منافق( کروبی و موسوی ) را نفرین کنید تا زودتر دستگیرشان کنند.ارضی در بخش دیگری از اظهارات خود گفت:ما توی این مسجد 14هزار امن‌یجیب خواندیم تا شاه سقوط کرد. +++ اما جالب تر از همه واکنش رهبری است! به گزارش فرارو ، رهبری در پیامی شفاهی از مسوولان حسینیه ی امام خمینی خواسته اند که به حاج منصور اعلام شود که علت محرومیت او ، توهین هایی است که وی در روز عرفه ی امسال به محمد باقر قالیباف کرده و وعده داده بود که در روز عاشورا هم مطالبی علیه رییس مجلس خبرگان بگوید. (باز جای شکرش باقی است که به رهبری نقدی نداشته است!) +++ این انسانها که همیشه داعی دین مداری بوده و خود را از سربازان سید الشهدا می دانند ، همان هایی هستند که از رفتگان و یا بهتر بگویم در رفتگان ِ شب ِ عاشورایند...

Saturday, September 12, 2009

حكمت علي





امام علي (ع):
خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر، در اجرای عدالت از همه ناراضی تر ، در خواسته هایشان پافشار تر، در عطا و بخششها کم سپاس تر، به هنگام منع خواسته ها دیر عذرپذیر تر، و در برابر مشکلات کم استقامت تر هستند.

+++

در قنوت سبز دستانتان به ياد ما هم باشيد. التماس دعا



Monday, August 31, 2009

چه قدر؟

چه قدر خروس نخواند؟
چه قدر خروس گوشه انبار
میان کیسه های پر از کاه
کز کند؟
چه قدر خروس سیاه کند لحظه های زرین را
از احتمال کبود عبور یک روباه؟
چه قدر خروس
خروس نباشد؟

Thursday, August 27, 2009

مرور چند درخواست که بی ارزش است!!


درجایی یک مقال ِ طویل خواندم که حجت الاسلام مصباح یزدی اظهاراتی فرموده بودند که تلخیص نکات مهم اش را خواهید خواند:


متاسفانه در جامعه‌ی ما جایی برای امر به معروف و نهی از منکر که از واجب ِ واجبات است باقی نمانده است. امام خمینی در اوایل انقلاب اعلام کردند که وزارتخانه‌ای برای امر به معروف و نهی از منکر تاسیس شود، کار به جایی رسید که خود امر به معروف و نهی از منکر جزو منکرات محسوب می‌شود و قانونا در بعضی از جاها ممنوع است.

***

یکی از واجبات دیگر دخالت در سرنوشت جامعه‌ی انسانی است، تا کسانی سرکار بیایند که ارزش‌های اسلامی را حفظ کنند. ما به هنگام رای دادن به چه چیزهایی فکر می‌کنیم؟ بیشتر به فکر این هستند که دنیا و اقتصاد درست شود. همه‌ی کسانی که شعارش را می‌دهند ضدش را عمل می‌کنند، چنانچه تا به حال کرده‌اند.


***


استاد بزرگوار اخلاق ، اولا که کدام جامعه؟ جامعه ای که حجتیه بنای فنای آن را نهاده است؟ بهتر است در آن جامعه اصلا دینی نباشد ، تا این که فرقه ای بخواهد حکومت را در دست گرفته و اداره کند. ما که خودمان نان و آب آخوند خورده ایم چنین تفکری نداریم، با این تند روی ها فکر کنم حکومتی تشکیل خواهد شد که امان ملت و روحانیت را خواهد برید. و دین و دین مداری را قطعا ساقط خواهد کرد. آن وقت است که آن حکومت تبدیل خواهد شد به حکومت فاسقین! قطعا می دانم که شما نیز به این مهم راضی نیستید! ثانیا به نظر بعضی ، سبب " منکــِــر شدن نهی از منکر" همان سربازان تربیت شده در برخی مکاتب و فرقه ها هستند که با افراط گرایی عامل زده شدن و منزجر نمودن مردم از این مهم شده اند ، که در هر ناکجا آبادی به جای نیک یاد کردن ، آن را به بد بودن می شناسند! ثالثا چرا زمانی که بحث امر به معروف و نهی از منکر، بین قشرعوام ِ جامعه به میان می آید ، نماد انجام آن امر را بسیجیان مخلص و لباس شخصی هایی با مشخصات ظاهری ِ خاص می پندارند؟ تمامی این موارد به دلیل منحرف کردن جوانان ِ از همه جا بی خبر به سبک ِ افراط گرایی "برادر حسین شریعتمداری" است.

مسئله بعد، این که بهتر است اساتید گرانقدر حوزه به فکر جامعه اسلامی باشند تا جامعه انسانی... . عنایت کرده و جامعه انسانی را به دست عموم مردم سپارند، تا با دینی که احکام آن به دور از بهره برداری های سیاسی وضع می شود، بتوانند جموری اسلامی شان را اداره کنند. نه اینکه با رواج اساس برخی فرقه ها و افکار جمهوری را ساقط و حکومت اسلامی را بنا نمایند. استاد اعظم ، واجب ، دخالت در سرنوشت کشور است با توسل به سپاه و بسیج؟ واجب ، تغییر سرنوشت عموم ملت است با خیانت به آرای اکثریت ِ ریخته شده به سبد؟ واجب ِ واجبات تشکیل دادگاه های نمایشی ، متهم نمودن شخصیتهای روحانی و سیاسی ، برای انتقام جویی چندین ساله از آن هاست؟ یا اجرای سناریویی از پیش نوشته شده و بازی با آبروی افراد واجب است؟ اگر از واجبات دین این ها است ، وای بر شما و ما ملت ِ بی دین که این 26 سال، آرای موسوی ، هاشمی و خاتمی را تغییر ندادیم تا هم خودمان و هم آنها را به بهشت زوری ببریم. من که به شخصه این جور بهشت رفتن ها را با انجام آن جور واجبات دوست ندارم و عطایش را به لقایش می بخشم و جهنم اختیاری را به بهشت جبری ترجیح می دهم!

شما چطور؟

Tuesday, August 25, 2009

یادش به خیر ...

یاد سعید عسگر به خیر که باعث شد تا مردانگی و از خود گذشتگی اصلاح طلبان باورمان شود.
به امید آزادی تمامی زندانیان علی الخصوص سعید حجاریان عزیز...

هر دم از این باغ بری می رسد...


این اظهارات دیگر نیازی به تحلیل ندارد! این هم چند کلام از لاستیک ماشین عروس! :

البته حقیقت همیشه تلخ است...

فاطمه حقیقت جو نماینده مجلس ششم شورای اسلامی در گفت وگو با روز با تشریح ویژگی های معرفی سه وزیر زن توسط محموداحمدی نژاد به مجلس گفت که با توجه به عملکرد دولت وی در طی چهارسال گذشته ،این اقدام تنها فریبکاری است. وی با تقبیح دلایلی که توسط احمدی نژاد برای حضور زنان درکابینه مطرح کرد واز جمله اینکه حضور زنان باعث می شود مردان کابینه رفتارخود وکلماتی که می گویند را کنترل کنند گفت: "چنین اظهار نظر هایی جای تاسف دارد. این نشان می دهد کابینه ای که آقای احمدی نژاد انتخاب کرده آنقدر کابینه ضعیف، سطحی و بی فرهنگی است که باید سه تا زن به کابینه بیاورد که حضور این زنان باعث بشود که آن مردان جوک سکسی نگویند. این نشان می دهد که چقدر وضع این مردان عضو کابینه احمدی نژاد خراب است."
حقیقت جو اقدام احمدی نژاد را از روی فریب کاری وی دانست وافزود: "همان طور که اساس دولت احمدی نژاد برپایه دروغ وفریب مردم است، این تصمیم نیزاز روی خلوص نیت و برای بهبود وضعیت و افزایش مشارکت زنان در سیاستگذاری ها وتصمیم گیری ها نیست. هدف احمدی نژاد از این تصمیم خرید زنان بوده است. چون که زنان در این جنبش سبز در خط مقدم هستند. در مواقع می خواهد بگوید که من سهم شما را داده ام و من را به عنوان رییس جمهور بپذیرید. او از روی فقدان مشروعیت می خواهد با معرفی چند زن به کسب مشروعیت در بین زنان بپردازد. همان طور که با دادن پول به بازنشستگان می خواهد به کسب مشروعیت درمیان آنها اقدام کند این هم اقدامی است برای کسب مشروعیت درمیان بخش دیگری از جامعه. خوشبختانه جنبش زنان خیلی اگاه تر وروشن تر از این است که این گونه اعمال تظاهر آمیز احمدی نژاد را بخورد. چون در پی عدم مشروعیت داخلی این دولت مشروعیت خارجی هم ندارد، می خواهد بگوید که دولت او به مساله زنان توجه دارد."
این نماینده مجلس ششم در خصوص دلایل خود برای فریب آمیز خواندن تصمیم احمدی نژاد را عملکردچهارسال گذشته دولت در حوزه زنان دانست واضافه کرد: "بیشترین توهین ها و تحقیرها در طی این چهار سال به زنان روا شده است. برخوردهایی که نیروی انتظامی در خیابان ها به نام حجاب وارشاد واین موضوعات صورت داده، بازداشت های صورت گرفته زنان ومساپلی از این است نقطه سیاهی در کارنامه احمدی نژاد ایجاد کرده است. نکته دوم نحوه برخوردی است که درخصوص ساعات کاری زنان شاغل داشته است. نکته سوم آنکه آقای شاهرودی در مورد لایحه تنظیم خانواده مطرح کرد که این دولت بوده که بحث تعدد زوجات را به لایحه حمایت از خانواده اضافه کرده است. این موضوع با واکنش گسترده زنان مواجه شد. نکته دیگر انتصاب یک زن بسیار سنتی درچهارسال گذشته به عنوان مسوول امور زنان که او هم دادن فرصت های شغلی به زنان را کاری عبث می دانست و معتقد بود نقش زن در خانه وبچه داری تجلی پیدا می کند. نکته بعدی برخورد با زنان معترض در طی دو ماه گذشته است. گزارش های منتشر شده درخصوص شکنجه وحتی آزار جنسی به این زنان صورت گرفته هنوز پیش چشم ماست که آقای احمدی نژاد حالا آمده سه زن برای کابینه معرفی کرده است. نکته آخر از منظر جنبش این است که هدف این جنبش از درخواست معرفی وزیر در پست های سیاست گذاری بهبود وضعیت زنان است نه صرف نمایش ودکور این زنانی که آقای احمدی نژاد معرفی کرده کارنامه مثبتی از این نظر ندارند. البته من خانم کشاورز را نمی شناسم اما از همین خانم کشاورز هم ما در اعتراض به مشکلات زنان در طی چهار سال گذشته چیزی ندیده ایم ونمی دانیم به صورت کلی مواضع و کارنامه اش در حوزه زنان چیست. اما آن دونفر دیگر یعنی خانم آجرلو و خانم مرضیه وحیددستجردی که هر دو نماینده مجلس بوده و هستند از لوایح ضدزن حمایت کرده اند."
فاطمه حقیقت جو با اشاره به کاربرد لفظ هلو و خوردن آن توسط محمود احمدی نژاد درتوصیف دکترلنکرانی وزیر بهداشت با توجه به ویژگی هایی که به کاربردن این کلمه در فرهنگ عامه دارد گفت: "من به عنوان یک روانشناس معتقدم که آقای احمدی نژاد از مشخصات یک بیمار روانی برخورداراست. اصلا ادم سالمی نیست. کارهای او را ما طی چهارسال گذشته دیده ایم. ایشان فرافکنی هم می کند. یعنی آنچه درضمیرش می گذرد را بیان می کند. معلوم است که خود ایشان هم به لحاظ جنسی دچار مشکلاتی است که از واژه هلو که مفهوم جنسی دارد استفاده می کند. این نشان می دهد که وی بیمار است."

Friday, August 14, 2009

آفرین به خودم ...!

از قدیم ، ندیم ها گفتند: مشک آن است که خود ببوید و ... . اما خبرگزاری فارس اصولا از آن خبرگزاری ها است که نه اینکه بوی بدی می دهد بلکه اخیرا طی چند ماهه اخیر بوی خاصی هم پیدا کرده است. این خبرگزاری که یحتمل و بدون شک با بودجه عزیز و لذیذ دولت محبوب! اداره می شود در جشنواره ای خاص! به خود آفرین گفته است. به قول برادر حسین: آفرین به خودم! خیلی قشنگ می شود وقتی که خود آدم جشنواره ای را برگزار کند بعد هم از خودش تقدیر کند. نه! فارس عزیز شما نیاز به تقدیر نداری! شما شناخته شده ای! همه کاربران دنیای مجازی با ادبیات شما و سردبیران ادیب شما آشنا هستند. طبق یک نظریه:


معمولا کسانی از خود متشکر هستند که به خود و کرده خود شک دارند و نیازی فوری به تطهیر می بینند.

Sunday, August 2, 2009

نمونه ای دیگر از رافت اسلامی


به نقل از سایت موج کمپ:
حجت‌الاسلام دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشگاه مفید، که به جرم حضور در بهشت زهرا در چهلمین روز شهادت جمعی از هموطنان، این‌گونه مورد ضرب جرح قرار گرفته و دستگیر شده است.

Saturday, August 1, 2009

نگاهی آزار دهنده...



چندی است نه مجال و نه حال ِ به روز کردن دارم. در این گیر و واگیر سیاسی و اقتصادی هم نه دوست دارم مطلبی بخوانم و نه حوصله اش را دارم. از همه جا فقط دروغ ، دروغ و دروغ می شنوم. امروز وقتی خبر ِ برگزاری دادگاه افراد اصلاح طلب (یا به تعبیر دیکتاتوران: اغتشاش گران) را شنیدم بر حسب کنجکاوی سری به وب سایت ها زدم. با گذر از چند وب سخت متاثر شدم.
"محمد علی ابطحی" را که یادتان هست؟ رییس دفتر خاتمی و مشاورش. همان روحانی ِ تپلی که همیشه می خندید. آن روحانی که علاقه ی زیادی به قشر من و امثال من داشت. همانی که پا به پای تکنولوژی آمده بود تا به زبان خود ما با ما درد و دل کند و دلنوشته هایش را اینجا می نوشت. او اینک 40 روز است که بازداشت شده و پس از طی این 40 روز در مکانی به نام زندان ، روز دادگاه اش فرارسید تا مثلا به جرم او و سایرین رسیدگی کنند. دادگاهی رسوا و منزجر کننده که ارزش آن از آب بینی یک بز! در نزد ملت کمتراست. عکس اش را که دیدم، واقعا چند ساعتی منگ و خراب بودم. چهره ای لاغر شده و چشمهایی گود رفته که مخاطب را به شک کردن در شناخت او وا می دارد. چهره اش از خاطرم بیرون نخواهد رفت همانطور که چهره دیکتاتور های بزرگ از خاطرم نمی رود . چهره لاغر و تکیده این عزیز نشان از شکنجه ها و رنجهای روحی و جسمی است که به او روا داشتند. اصلا نشناختم اش ، هنوز هم عکس اش دیوانه ام می کند.این عکس را شوخی نگیرید ، دنیا ، دنیا حرف پشت سر این عکس وجود دارد. مسئله ، مسئله ی ساده ای نیست! نمی گوییم شکنجه جسمی ، ولی شکنجه روحی ، رنج روحی یک روحانی دیگر چرا؟ تو همانی سید؟ تو همان ابطحی ِ خوش قیافه و لطیف و خنده رو هستی؟ با او چه کرده اند؟ آخوندی که زیبایی های دین را می شناساند، اینک اسیر زشتی های ِ حکومتی دینی شده است. حکومتی که ترس از درزهایش جاری است. حکومتی که ازترس قلم ، الله اکبر ، sms ، موبایل ، اینترنت ، سایت ، فیلم و هزاران کوفت و زهر مار دیگر جایش را خیس کرده و چنان برخوردی با فرزندان اش می کند که گویی چندین سال است به خون آنها تشنه بوده است! واقعا نمی توان تحمل کرد که شخصی بی دفاع، در جایی محصور باشد و من و امثال من، اینجا زیر ِ باد ِ کولر لمیده باشیم. سیدی که خیانت به رفیق و دوستان ِ مخلص دیرینه اش توهمی است که اعتراف گیران اسیر آن شده اند. بیایید فریب نخوریم ، این حرفها واقعا حرف های ابطحی نیست. گرچه نمی توان منکر نوازشها و رأفت اسلامی شد. تمامی این اعترافات ساختگی برای منحرف کردن و برگزاری تنفیذ و تحلیف در سکوت است! چرا قبل از اینکه دادگاه کذایی به پایان برسد خبرگزاری بی شرمی مثل فارس آخرین اخبار را مخابره می کرد؟ چرا قبل از قرائت متن کیفر خواست ، خبرگزاری مذکور متن را بر روی وب سایت اش قرار داده بود؟ چرا خبری از خبرنگاران ِ خبرگزاری ها و نشریات ِ اصلاح طلب در جلسه نبوده ؟ چرا محاکمه غیر منتظره و بدون اطلاع رسانی ِ قبلی انجام گرفته است؟ تمامی این چرا ها آزارم می دهد. از همه بیشتر وقتی به عکس زمان آزادی ابطحی نگاه می کنم ، آن نگاه ِ خاص اش در عکس اولی آزارم می دهد. برادر بگو ، هرچه دل ِ سنگشان می خواهد بگو! شرمی از ملت نداشته باش. ما همه معنی معرفت را می دانیم و درک کرده ایم. برای آزادی ات دعا می کنم... .

***

چند روز دیگر تا تنفیذ "دست نشانده" ی ملت! باقی مانده. خروج سید حسن خمینی و برخی از مراجع شجاع پتک بزرگی بود که بر سر خیلی از آنها اصابت کرد. در آستانه ی روز ِ نکبت فقط و فقط بایستی تکبیری از ته دل ها سر داد ، آنهم در خانه ی دل و نه بر بام ها و برای اعلام حضور ، فقط برای اینکه خدا بشنود.

Friday, July 17, 2009

قشنگ ولی متاثر کننده!

جایی این متن رو خوندم خیلی قشنگ و در عین حال متاثر کننده!
ياد دارم در غروب سرد سرد مي گذشت از كوچه ي ما دوره گرد،داد مي زد:كهنه قالي مي خرم دسته دوم جنس عالي مي خرم،كاسه و ظرف سفالي مي خرم گر نداري كوزه خالي مي خرم اشك در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهي كشيد بغضش شكست اول ماه است و نان در سفره نيست اي خدا شكرت ولي اين زندگيست؟ بوي نان تازه هوشش برده بود اتفاقاً مادرم هم روزه بود خواهرم بي روسري بيرون دويد گفت:آقا سفره خالي مي خريد؟

Wednesday, July 15, 2009

جهت ات را عوض کن!

موش گفت: "افسوس! دنیا هر روز کوچکتر می شود. در آغاز به قدری بزرگ بود که می ترسیدم؛ دویدم و دویدم و سرانجام وقتی دیوارهایی را در دوردست، در راست و چپ، دیدم شاد شدم. ولی این دیوارهای بلند به چنان سرعتی تنگ شده اند که من به همین زودی در اتاق آخر هستم و آنجا در گوشه تله ای قرار دارد که من باید تویش بدوم." گربه گفت: "فقط لازم است که جهت خودت را عوض کنی" و موش را بلعید.
*نوشته ای از فرانتس کافکا

خود قضاوت کنید!


Tuesday, July 14, 2009

مرجعیت ما مگه ساده است؟

گناه من این بود آنچه را درک می کردم و می دانستم شعار های دروغی است و کارهای غلطی است برای اینکه قداست جمهوری اسلامی و قداست امام و روحانیت باقی بماند اینها را می گفتم و به مرحوم امام می نوشتم بلکه از آن جلوگیری شود ، ولی متاسفانه آقایان این حرفهای دلسوزانه را زور دیگری تفسیر می کردند ، من بنا را بر این گذاشته بودم که جمهوری اسلامی ات ، صداقت و رفاقت در کار است ، نه اینکه اغراض و اهداف و دستهای دیگری در کار است ، حالا می خواهند اسمش را سادگی بگذارند ، بگذارند
*گزیده ای از کتاب خاطرات آیت ا... منتظری

Monday, July 13, 2009

کاش همه اینطور بودند



دیروز در خیابان تصادفا جمال رحمتی را دیدم. گوشه ای ایستادیم و مشغول حرف زدن شدیم. جمال رحمتی از کاریکاتوریست های به نام ایران است. آثار او را می توان تقریبا هر چند روز یک بار در اعتماد ملی دید. ماشین اش خراب شده بود و منتظر برادرش. می گفت دیگر به سیم آخر زده ایم ، برایمان مهم نیست که چه می کنند و چه خواهند کرد. حرف زدن ما توسط به تصویر کشیدن ماست.

کاش همه مثل او فکر می کردند و برایشان پول ، مال ، منال و دنیا مهم نبود و مثل موش در سوراخ قایم نمی شدند.



* آخرین کاریکاتور او در اعتماد ملی

Saturday, July 11, 2009

پس رای خودم چه شد؟

در زمان رضاخان انتخابات مجلس برگزار شد و پس از شمارش آرا سیدحسن مدرس به بهارستان رفت و دید که بدون هیچ رای‌یی در انتخابات از مجلس بازمانده است: «فریاد برآورد نامسلمان‌ها پس آن رای‌یی که خودم به خودم دادم چه شد؟»

Tuesday, July 7, 2009

فیلمی که آماده می شود...



چند وقتی است به آهستگی مشغول تدوین فیلمی به نام پلاک 10 هستم. کارگردانی کار به عهده خودم است. پلاک 10 ، فیلمی مستند درباره ترور شخصیتی زنجانی است به نام آیت ا... عزالدین زنجانی ، یکی از مراجع شناخته نشده شیعه. سید عزالدین زنجانی در سال های اوایل انقلاب به دست برخی افراد جوان و نا بالغ مورد ترور قرار گرفته است. زنجانی امام جمعه وقت آن زمان در رژیم قبل بود که پس از شکل گرفتن انقلاب بین او و یکی دیگر از علمای زنجان تفرقه ایجاد شد. افرادی که هوادار زنجانی بودند ، همیشه خدا با طرفداران سید هاشم موسوی دیگر قطب مذهبی فیلم درگیری داشتند. مصاحبه هایم را از افرادی مثل: غلامرضا جعفری (تلفنی) ، احد رضایی ، بیوک ملایی ، سید حسین مرتضوی ، ابوالفضل شکوری ، مصطفی ناصری شروع کردم و الحق و الانصاف که همه آنها همکاری های لازم را کردند ولی خب کمی محافظه کارانه که فقط در بین آن جمع احد رضایی لب به سخنانی گشود که قطعا برای من و نسل من بسیار جالب است. این فیلم حدود دو سال است که در میز تدوین قرار دارد ، مدت زیادی است اما دلیلش این است که دیگر آقایان ، به دلیل سیاسی بودن قضیه حاضر به همکاری نیستند. چند باری از طرف برخی از ادارات امنیتی هشداری گرفتم مبنی بر اینکه ، سوژه فیلمم را عوض کنم ویا فیلم را متوقف سازم اما خب...! چندی باری سراغ سید محمد حسینی زنجانی (پسر عزالدین الزنجانی) را برای مصاحبه گرفتم که ایشان نیز ادعایی مبنی بر اینکه از طرف ادارات امنیتی به بنده اجازه مصاحبه نداده اند را مطرح کردند. به هر حال من کار خودم را می کنم و امید دارم تا فیلم پخته تر از آنچه که مد نظرم هست آماده شود. انشا الله که همین طور هم شود...

Sunday, July 5, 2009

حکمت علی (ع)



حضرت علی (ع) :
الولايات مضامير الرجال (نهج البلاغه / ح 441)
حكومت ميدان آزمايش افراد است.

شاید مناسبتی با این روزها داشته باشد! نه؟

Wednesday, July 1, 2009

حال ما خوب است! اما تو باور كن!


میر حسین موسوی اما داغدار است. داغدار بودن من و شما با داغدار بودن یک آدم سیاسی متعهد فرق دارد. او داغدار من و شماست! شاید داغدار هفتاد میلیون جمعیتی که دولت نهم و دهم آنها را بلا نسبت کمثل الگوسپند فرض کرده است. در کنار داغدار بودنش ، باید بدانی تنهاست. سیاستمداری که سیاست قد او را خم کرده و زبان او را کوتاه گرچه می دانیم ما و شما خدایی داریم و یاری خدا نزدیک است. هجمه تلخ رسانه های دولتی ، نشریات ، فیلم ها ، موسیقی ها و تمام سخنرانی های کذایی دولتمردان ! او را نشانه رفته است. مهندس زیاد نگران نباش ، تنها کسی نیستی که مورد کم لطفی قرار گرفته ای. هیتلر هم تنها دیکتاتور نبود. نگران حالت هستیم. اما حال ما خوب است ! تو باور کن!

Tuesday, June 30, 2009

عقل ناقص ما و نعمتی چون ابوی...


چندی بود که بعد از انتخابات دهم ، د راغما فرو رفته بودم. اغمای دینی ، روحی و حتی گاهی جسمی! انتخابات دهم را اگر بخواهی نقد کنی تکرار مکررات کرده ای اما خب بر هر بنده عاقل خداوند متعال بارز است که آن شور انتخابات و آن حماسه مثلا حضور ، چیزی جز حماسه به رخ کشیدن بدبختی و بی سوادی مردم ایران، به جهان نبود. باید پذیرفت که این آقا رای آورده است گرچه با ادعای تقلبهای بسیار موافقم. زیرا عملی کردن طرح مسکن مهر و سهام عدالت و افزایش حقوق بازنشستگان در کمتر از چند روز مانده به انتخابات خود نشانه ضعیف بودن طرف است که برای به دست آوردن مسند قدرت و ریاست به هر طریق ممکنی، دست به هر کاری زده است. باید پذیرفت که ما هنوز به بلوغ سیاسی دست نیافته ايم و هنوز می توان خيلي ها را با چند دو هزار تومانی خوشرنگ و لعاب فریب داد. به هر حال شورای نگهبان این انتخابات را تایید کرده و انصافا چیزی جز این انتظار نمی رفت. اما بیایید واقع بین باشیم و بپذیریم که تظاهرات و غریو های الله و اکبر و راهپیمایی ها هیچ کمکی به نتیجه انتخابات نکرد و نخواهد کرد. تمامی این اعمال هزینه های سنگینی را برای این نظام کذایی به ارمغان آورده و خواهد آورد. باید قبول کرد که جناح چپ ، رفته رفته و به مرور زمان با فقر نیرو روبرو شده است. گرچه میر حسین موسوی بدون شک پاک ترین نیرو از این جناح بود ، ولی برای این ملت پاک بودن از هر منظری مهم نیست. هم اکنون زمان وحدت بین اصلاح طلبان رسیده ، باید قبول کرد که اگر وحدت بین این جناح حاکم نشود ، بایستی فاتحه چپ را در این کشور خواند. چند روز بعد از اعلام نتایج این دوره از انتخابات در عادل بودن و شجاع بودن مراجع دینی ، دچار شک و شبهه زیادی شده بودم به قدری که چند روز را با ترديد به مرجعيت ديني و با اتکاء به عقل ناقص خود رفع امور می کردم ، تا اینکه با صحبتهای متوالی با ابوی راه بازگشت به خویش را دوباره یافتم. خدا پدرش را بیامرزد. همیشه با افتخار گفته ام مقلد مرجعی چون حسینعلی منتظری هستم. بیانيه هاي اخیر این بزرگوار هم صحه ای می گذارد بر کلام پدر. به قول دوستی در هر تیپ وطایفه و قومی من جمله روحانیت بد وخوب پیدا می شود. یک طرف آقایان آیت الله منتظری، آیت الله صانعی، سید محمد خاتمی ، عبدالله نوری و... که حساب خود را از روحانیون حقوق بگیر دولتی جدا کرده و مسير حق خواهي را مي پيمايند . از طرف ديگر روحانیونی مثل: احمد خاتمی نه تنها از ملت بریده و به حکومت پیوسته اند بلکه خواهان سرکوب شدید ملت می شوند و برداشت هايخود را قانون خدا تلقی می کنند. آقای متوهم مقام کبریائی خداوند را که رحمان و رحیم است، اینقدر تنزل ندهید. خداوند رحمان هیچ موقع بین بندگان خود تفاوت قایل نمی شود و سفید ، سیاه ، زرد وسرخ را یکسان می بیند ، در صورتی که برخي بین ایرانیان تفاوت قایل شده وآنان را خودی و غیر خودی می پندارد. عمر انسان کوتاه است طوری رفتار کنید که بعد از مرگتان نام نیکی از شما باقی بماند.
‏حکومت عدل علی معنايش اين است كه ملت آزاد باشند و نظرياتشان را بگويند
"فلا تکفوا‏ ‏عن مقالة بحق او مشورة بعدل ، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ، و لا آمن ذلک من‏ ‏فعلی ، الا ان يکفی الله " از گفتار حق و از مشورت عادلانه خودتان را باز‏ ‏نداريد، يعنی اين که حرفهای حق را بزنيد و مشورت عادلانه را نيز انجام دهيد. من ذاتا فوق خطا نيستم مگر‏ ‏اين که مرا خدا کفايت کند.